15- هشت داستانک عاشورایی
بسم الله الرحمن الرحیم
1-رمی
از قبل سنگها را آماده کرده بودند.
وقتش که رسید شروع کردند به رمی.
خوب که دقت میکردی میشنیدی زمزمهی قربهالیالله بعضیهایشان را.
بعد هم نوبت اسبان تازهنفس بود...
2-امام
بی خیال همه چیز، قرار شد باهم نماز جماعت بخوانند.
این بار چند نفر ماموم جلوی امام ایستادند تا نماز آغاز شد...
3-غریبه
غریبه ای برایش نظر خصوصی گذاشته بود ؛ « ما خودت را میخواستیم نه وبلاگت را»...
4-مساله اول
روز جمعه ؛ خیل عظیم مردم منتظر و دعای ندبه.
دعای پایانی برنامه ؛ پروردگارا! هرچه زودتر به تمامی شیعیان جهان، آرزوی دیرینهشان، زیارت کربلای حسین (ع) را عطا بفرما.
...
روز جمعه ؛ یک نفر مضطر و دعای ندبه.
دعای انتهای مناجات؛ پروردگارا توفیق زیارت قدس عزیز را هر چه زودتر به شیعیانم عنایت فرما.
5-فلسفه عزا
مردم ایران، امسال هم در عزای ابا عبد الله الحسین سنگ تمام گذاشتند.
یکی از روشنفکرترین زنان ایرانی در تبیین فلسفه ارادت بی حدوحصر ملت ایران به امام حسین علیه السلام به خبرنگار ما گفت : "امام حسین علیه السلام داماد ایرانی ها بود. خب ملت ایران امام حسین را نمیگذارند که به کس دیگری عرض ارادت کنند. این برای ما ملاک است در همه زمینه ها..."
6-زیرنویس
دیشب چه چیز عجیبی دیدم؟! در اوج گیر و دار جنگ «رئال مادرید-بارسلونا» زیر نویس شده بود
«اذان مغرب به افق تهران»
دارم فکر میکنم ظهر عاشورایی، جنگ حسین (ع) هم زیرنویس داشت؟
7-امام زمان
«شهر یکپارچه در انتظار امام زمان است و حال و هوایی امامزمانی دارد. عدهی قلیلی هم که شاید مخالف باشند، آشکارا حرفی نمیزنند. میترسند از گفتن حرفی خلاف اینهمه منتظر...»
...
روزنوشت های یک مورخ. اواخرسال 60 هجری. کوفه.
8-لم تقولون ما لا تفعلون*
«سلم لمن سالمکم»اش را خودش می خواند و ادامه را می سپرد به جماعت...
* چرا آنچه عمل نمیکنید را میگویید، قرآن کریم.